دانلود رمان به رنگ شیطان از maede fallah pdf بدون سانسور

دانلود رمان به رنگ شیطان از maede fallah با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

بی‌رحمانه می تازد، گوش کن. صدایش از همین نزدیکی ها می آید! قلبت را با کدام سیاهی اینقدر پررنگ کردی که فاصله بین تو وشیطان، نادیدنی است؟ شیطان تو راتسخیر کرده است یا نه تو خود شیطانی؟ جایی همین حوالی، عشق به شیطان رکب زده است…

خلاصه رمان به رنگ شیطان

-تلخ می خوری؟ -همیشه. با آرامش خاصی قهوه رو داخل فنجون می ریخت. -تلخی دوست داری؟ -نه،ولی همه چیز مزه ی تلخی میده چه بهتر که تلخ بخورم، ماهیتش عوض نمیشه. -چرا با منشی دعوات شد؟ این لحنش که مثل بازجوها بودحواسم رو پرت می کرد، با بدخلقی جواب دادم: -از زن ها متنفرم. -از روان شناس ها چی؟ قهوه رو جلوم گذاشت، موهای جو گندمی داشت. تا زمانی که مرد باشند،نه. شلوار پارچه ای توسی وگشاد مسخره ای پوشیده بود. با این سوال جواب های مسخره می خواست من رو به راه راست هدایت کنه.

از رنگ پرده ی سفید اتاقش حالم به هم می خورد. از میز وصندلی تا سرامیک کف اتاقش سفید بود به خیالش اینجوری روح بیمارانش رو شستشو می داد وهرگز به گناه نمی افتادند. آروم قهوه اش رو مزه مزه ودقیق تماشام می کرد. از حرفی که زدم یکه خورد: -ممکنه جلسه ی بعدی،حداقل پیرهنت رو عوض کنی وسفید نپوشی؟! روبه راه نبودم ،دلم اتاق خودش رو می خواست که پیشنهاد بده ،نه اینکه پیشنهاد بشنوه. قهوه اش رو زمین گذاشت ولبخندی زد: -پس به جلسه ی بعدی فکر می کنی و امیدواری؟

فکر می کرد الان کوه رو جابه جا کرده که من از جلسه ی بعد و یه ملاقات دیگه حرف میزنم. با نگاهی مستقیم به صورتش زل زدم: -فکر می کنم اما امیدوار نیستم. تو جام جابه جا شدم. هر حرکت من ،نظرش رو جلب می کرد. سرش رو تکون داد: چرا آروم وقرار نداری؟ -شما روان شناسی ،من بگم؟ لبخندی زد، لابد به زبون تند وتیزم. سوالی نگاهم کرد: -یه چیزی بگم؟بهش مهلت ندادم و سریع وسط حرفش پریدم :-لابد می خوای بگی ،بیمار مقاوم تر و بد تر از من داشتی و درمانش کردی. -نه ،ابدا یه سواله. -برای همین اینجام ،بپرس…

دانلود رمان به رنگ شیطان از maede fallah pdf بدون سانسور